سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پدر بد

پدر بد

پدری مست و لا اُبالی بود
جامه چرکین و خاک مالی بود

چون که می شد خمار و بی باده
می شکست آنچه آن حوالی بود

گاه گاهی قمار هم می کرد
هنر دست او مثالی بود

کودکانش گرسنه و رنجور
او به فکر فروش قالی بود

نظر لطف او به فرزندان
موقع خواب ، گوشمالی بود

ناگهان مُرد و رفت از خاطر
زندگی کردنش شغالی بود

رحمت حق بر آن کسی #واسع
که وجودش خدا خصالی بود

#سید_علی_کهنگی آبان 1403
@sayedalikahangi

 


پدر خوب

پدر خوب

روزگاری که خشک سالی بود
جیب  بابا  همیشه خالی بود

گاه می شد شکستنش را دید
بس دلش ساده و سفالی بود

چهره‌ای مهربان و روشن داشت
دست هایش اگر  زغالی  بود

غصّه را زیر خنده جا می داد
این مرامش عجیب عالی بود

گاه  می شد  کشید دردش را
مثل ‌پاییز ، پرتقالی بود

اشک غم می نشست در چشمش
در سحرگاهش ار  مجالی بود

آفتابش غروب سردی داشت
قامتش همچو مه ، هلالی بود

رفت و تنها گذاشت #واسع را
در کنارش چه شور و حالی بود

#سید_علی_کهنگی آبان 1403
@sayedalikahangi

 


مهر ماه

مهرِ ماه

تا در حریم قبله‌ی جان، پا گذاشت دل
گوئی قدم به وادی سینا گذاشت دل

درگیر مهر ماه تو شد، وز سر نشاط
پا  بر  بساط  لذّت  دنیا گذاشت دل

تصویر حال خسته و درمانده‌ی مرا
در جمع عاشقان به تماشا گذاشت دل

از خاطرات لاله‌ی شعرم نمی رود
داغی که بر جگر ز مدارا گذاشت دل

در حیرتم از این همه گل چهره در بهار
ما  را  چگونه  یکّه و  تنها گذاشت دل

فانوس راه بی خبران محبت است
ردّی اگر ز پرتو خود، جا گذاشت دل

#واسع ز سالکان طریقت کشید دست
تا  پای  خود  به  عالم بالا گذاشت دل

#سید_علی_کهنگی  آبان 1403
@sayedalikahangi

 


زخمهای کهنه

زخمهای کهنه

پشت لبخندم هزاران درد پنهان مانده است
زخمهای کهنه  بر  قلبم  فراوان مانده است

شادکامی ها دوامی آنچنان  بر  من نداشت
نیست آن، این آرزومندی که الان مانده است

بازتابش  نیست  از  انصاف،  چرخ  روزگار
هر که را دیدم، درین آئینه حیران مانده است

آنکه  نام  و  خاطراتش را ز خاطر برده ای
همچنان با یاد تو سر در گریبان مانده است

روزهای  آخر  عمرم  چو  شعری  نا تمام
بی نفس در انتظار بیت پایان مانده است

جان ما در دست تو ، امّا تأمّل کن دمی
چند روزی نازنین تا عید قربان مانده است

گرچه دیگر کس نمی ماند به پای عهد خویش
#واسع  دلداده بر آن عهد و پیمان مانده است

#سید_علی_کهنگی  مهر 1403
@sayedalikahangi

 


میلاد پیامبر

میلاد پیامبر

در عرصه‌ی هستی گل یکتاست محمّد
یک  جلوه‌ی آن خالق  زیباست محمّد

آئینه‌ی اسرار خداوند رحیم است
حقّا که فرستاده و مولاست محمّد

بر هر چه نظر میکنم او قابل درک است
در  تک تک  آیات، هویداست محمّد

آن لوح که محفوظ شد از لطف الهی
در ظاهر و باطن همه، معناست محمّد

عشّاق حقیقت طلب این نکته بدانید
انفاس شفا بخش مسیحاست محمّد

فرخنده ترین روز و مبارک تر ازین نیست
امروز که در  عالم  بالاست  محمّد

#واسع به امید نظرش گوشه نشین شد
یاری  ده دل های  شکیباست محمّد

#سید_علی_کهنگی  شهریور 1403
@sayedalikahangi

 


اختر سعد

اختر سعد

این‌چه دردیست که برجان من انداخت سپهر
ناله را پیش کش نغمه‌ی من ساخت سپهر

شکوه  از بخت  خوشایند  نباشد  امّا
اختر  سعد  مرا  از  نظر انداخت سپهر

چشم بر مهر و وفا داشتم امّا افسوس
تا توان داشت، به رویم ز جفا تاخت سپهر

غیر  نیرنگ  ندارد  به  سراپرده‌ی  دهر
پرچمی را که به صد رنگ برافراخت سپهر

آشنا با مه و خورشید محبت بودم
با غریبانِ به این ذائقه پرداخت سپهر

هر کسی وادی عرفان نتواند طی کرد
از همان نقطه‌ی آغاز طلب باخت سپهر

آه  از  #واسع  دل  سوخته  که  در گلزار
مرغ بی بال و پری بود که نشناخت سپهر

#سید_علی_کهنگی  شهریور 1403
@sayedalikahangi

 


فریاد آسمان

فریاد آسمان

آتش عشقت هنوز از سینه بیرون می‌زند
لشکر جور است و بر جانم شبیخون می‌زند

وای برآنکس‌که چون من از تب خوش باوری
خیمه در صحرای پر آشوب مجنون می‌زند

عشق  را  با سوز دل آمیختند ، از آن سبب
ساز دل را هر کسی برداشت محزون می‌زند

آسمان هم گاه دلتنگی عذابش می دهد
کاین چنین فریاد بر دریا و هامون می‌زند

باده‌ای  گر داد ، با خون جگر  همراه  بود
بخت با ما اینچنین گه جام گلگون می‌زند

مهر  عالم تاب  شد ، تاج  سر  ملک  وجود
با سخاوت چون قدم بر چرخ گردون می‌زند

در  خیال  خویش  #واسع  با هزاران  آرزو
شانه بر گیسوی سحرانگیز مضمون می‌زند

#سید_علی_کهنگی  مرداد 1403
@sayedalikahangi