ویرانه ی ما
ویرانه ی ما
مانده تا بخت به کاشانه ی ما رو بکند
خنده بر آینه ی خانه ی ما رو بکند
یک سبد گندم الفت به دلم هست،دریغ
کو کبوتر که به یک دانه ی ما رو بکند
زیر بار غم دنیا کمری راست نشد
چه شود عشق به افسانه ی ما رو بکند
میرود تا به سرا پرده ی خورشید از شوق
کور سوئی چو به پروانه ی ما رو بکند
آنکه میداد ره عقل نشان از چپ و راست
هست مایل که به دیوانه ی ما رو بکند؟
ابر بی عاطفه ، ما خانه بدوشیم و خراب
چه غم ار سیل به ویرانه ی ما رو بکند
خون دل باد گوارای وجودت #واسع
نیست ساقی که به پیمانه ی ما رو بکند
#سید_علی_کهنگی مهر 1402
@sayedalikahangi