مُلک عشق
عشق،از او، لطف و احسان هم ازوست
چیست این قول و غزل،آن هم ازوست
من چه دارم تا فدای او کنم
بند بند جسم ازو،جان هم ازوست
بی سر و سامان نباشد هیچ کس
مُلکْ، مُلک عشق و سامان هم ازوست
سطرْ سطر آفرینش گشته حک
روز و شب،ظاهر وَ پنهان هم ازوست
شاد از گل می شوی وقت بهار
شادتر شو،چون زمستان هم ازوست
کشتی ایمان به ساحل می رسد
موج سرکش،رعد و طوفان هم ازوست
رمز و رازی هست واسع در سکوت
گر چه قیل و قال پایان هم ازوست
#سید_علی_کهنگی اردیبهشت 1399
sayedalikahangi@