غزل
فیض بخش و روح پرور چون بهاری ای غزل
مزرع سبز ادب را چشمه ساری ای غزل
ناخدای کشتی احساس و ذوق شاعری
بحر موّاج سخن را بی کناری ای غزل
همنوا با عاشقان و همنفس با سالکان
همدم و هم صحبت شبهای تاری ای غزل
می توان با تو به اوج آسمانها پر کشید
شاه بال روح بی صبر و قراری ای غزل
سرمه ی چشم هنرمندان عاشق پیشه ای
درّ نایابی و چون کوه استواری ای غزل
خیر و شرّ و زشت و زیبا ضد هم باشد ولی
با سیاه و با سپیدش سازگاری ای غزل
سرزمین آریا را آفتابی بی زوال
واژه های زندگی را شاهکاری ای غزل
سید علی کهنگی
@sayedalikahangi