عطر بهشت
من ازین کوی محال است که پا پس بکشم
ای پری روی،محال است که پا پس بکشم
بنشین و بنشانم به تماشای رُخت
به جهان گوی،محال است که پاپس بکشم
ای خوش آنروز که باشد بغلت تکیه گهم
شانه و موی،محال است که پا پس بکشم
اسب ومیدان وسعادت،چه شکوهی دارد
از چنین گوی،محال است که پاپس بکشم
آسمان خنده زنان دور سرم می چرخد
عشق خوش خوی!محال است که پا پس بکشم
می رسد عطر بهشت از سر کویت به مشام
جان به این بوی،محال است که پا پس بکشم
تا که آن رحمت واسع بشود قسمت من
اوفتادم به تکاپوی،محال است که پا پس بکشم
#سید_علی_کهنگی خرداد 1399
sayedalikahangi@