آهوی در بند
مگر میشود عشق بی نام تو
دلی که رمیده، شده رام تو
چو آهوی در بندم و نیمه جان
رهایی محال است از دام تو
به بزمی که باشی تو ساقیِّ آن
خوشا باده نوشیدن از جام تو
به سینه قرارش نبود، این عجب
دلارام من، دل شد آرام تو
منم آن کبوتر که از چاه غم
پناهم شده گوشه بام تو
سری دارم و می دهم در رهت
رسد سوی من گر که پیغام تو
اگرچه نشد کام واسع روا
الهی جهان باد بر کام تو
#سید_علی_کهنگی فروردین 1399
sayedalikahangi@