عذاب زندگی
هرکه دل می بندد اینجا بر سراب زندگی
بیشتر غم می خورد از پیچ و تاب زندگی
گلبن شوقم شکوفایی نمی بیند به خود
چونکه آتش می زند بر ریشه آب زندگی
تشنه لب می امد از سرچشمه آب حیات
خضراگر دراینزمان می دید خواب زندگی
گریه همراه است از گاه تولد تا به مرگ
بسکه دارد قصه های غم کتاب زندگی
بهر آنهایی که غیراز نان ندارندآرزو
هست مردن بهترین اوقات ناب زندگی
سود این بازار عمر ارزانی دنیای دون
ای خوشاآنان که دورند از حساب زندگی
یک دل خوش نیست دیگر در بساط روزگار
شمع می رقصد ولیک از اضطراب زندگی
هیچ فرقی نیست بین سرد و گرم روزگار
سایه ی امنی ندارد آفتاب زندگی
شعر یأس و نا امیدی حاصل اندیشه نیست
شمه ای ناچیز گفتم از عذاب زندگی
@sayedalikahangi