شوق تماشا
عشقت مرا به جانب صحرا کشانده است
دیوانه را نگر، به کجاها کشانده است
آنگونه جلوه? تو به محفل زبانزَدست
کائینه را به شوق تماشا کشانده است
حاجت روا نگشته ام از مسجد و دعا
آشفتگی مرا به کلیسا کشانده است
شیرازه? نگاهت الهی که نگسلد
با آنکه بند جان من از جا کشانده است
ما را امید مهر و محبت ز کس مباد
این درد کهنه، پا ز مداوا کشانده است
واسع مخور ز دست فلک می،که فیض حق
ما را برون ز سفره? دنیا کشانده است
#سید_علی_کهنگی اسفند1398
sayedalikahangi@