سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در بند خدا

 

با خاک، زمانی که هم آغوش شویم
ما نیز چو دیگران فراموش شویم

در بند خدا باش که حیّ ازلیست
چون شمع، روا نیست که خاموش شویم

#سید_علی_کهنگی اردیبهشت 1399
sayedalikahangi@

 


سفر در سراب

 

ما را زمانه گر چه به ظاهر خراب کرد
دلداده ای برای غزل انتخاب کرد

تنها پناه من بُوَد آغوش او ولی
آن هم حوالتش به فراسوی خواب کرد

رنگین کمان، تَوهّم رویای زندگیست
بیچاره عاشقی که سفر در سراب کرد

حاصل چه بوده است،به غیر از نگاه سرد
شوریده ای که خاطره اش را کتاب کرد

آهنگ دیگری مگر آید ز نای نی
این مویه ها دل از همه عالم کباب کرد

ممنون طالعم که درین قحط خوش دلی
انگور باغ عاطفه ام را شراب کرد

آسوده گشتم از غم بی همرهی،ولی
احساس تازه ای ز درونم شتاب کرد

واسع، چه کرده ای که دعای تو را سحر
لطف نهان حضرت حق مستجاب کرد

#سید_علی_کهنگی اردیبهشت1399
sayedalikahangi@

 


دیار عاطفه

 

شیرینی از کلام تو بیرون نمی رود
فرهادت ای نگار،  به هامون نمی‌رود

تا عطر موی تو شده جاری به دشت شعر
شاعر سراغ واژه و مضمون نمی رود

تقدیرم این بُوَد که فقط عاشقی کنم
کس از دیار عاطفه دلخون نمی رود

با خطّی از طلا بنویسید،این سخن
پندی به گوش عاشق و مجنون نمی رود

ای ساحران شهر،تلاش از چه می کنید
دیوانگیِّ عشق، به افسون نمی رود

لطف تو واسع است و پیامت همیشه مِهر
هرگز کس از سرای تو محزون نمی رود

#سید_علی_کهنگی فروردین 1399
sayedalikahangi@

 


در بند حق

دوری ز من ولیک، به هجران شبیه نیست
در بندی از تو ام که به زندان شبیه نیست

در حیرتم ز کار بنی آدم ای خدا
شیطانی است اگر چه به شیطان شبیه نیست

از آدمی که پا به سرای زمین نهاد
نسلی که مانده است به انسان شبیه نیست

اخلاص در عمل مگرش چاره ای کند
این جامه های کهنه به عرفان شبیه نیست

درگیر زندگی شده ایم آنچنان که عمر
آخر رسید اگر چه به پایان شبیه نیست

بیچاره آنکه دل به ریا خوش نموده است
ای وای ازان عمل که به قرآن شبیه نیست

واسع نمی شود ز خدا لحظه ای جدا
با آنکه ظاهراً به محبّان شبیه نیست

#سید_علی_کهنگی فروردین 1399
sayedalikahangi@

 


آهوی در بند

 

مگر میشود عشق بی نام تو
دلی که رمیده، شده رام تو

چو آهوی در بندم و نیمه جان
رهایی محال است از دام تو

به بزمی که باشی تو ساقیِّ آن
خوشا باده نوشیدن از جام تو

به سینه قرارش نبود، این عجب
دلارام من، دل شد آرام تو

منم آن کبوتر که از چاه غم
پناهم شده گوشه بام تو

سری دارم و می دهم در رهت
رسد سوی من گر که پیغام تو

اگرچه نشد کام واسع روا
الهی جهان باد بر کام تو

#سید_علی_کهنگی فروردین 1399
sayedalikahangi@

 


پایان انتظار

 

مژده ای عاشقان که یار آمد
فصل پایان انتظار آمد

موسم شادی است و گل ریزان
عید مستان بی قرار آمد

جان ما را صفای دیگر داد
این بهاری که در بهار آمد

چه مبارک قدوم نورانی
که درین روزگار تار آمد

ماه شعبان چه ماه پر خیریست
چون نگار از پی نگار آمد

چشمه? نور از آسمان جاریست
نور الانوار کردگار آمد

آخرین پادشاه کشور عشق
صاحبُ الَّیلُ والنّهار آمد

دست از دامنش مکش واسع
وارث دین و ذوالفقار آمد

#سید_علی_کهنگی فروردین1399
sayedalikahangi@

 


نیمه شعبان

 

آغاز غزل خوانی و پاکوبی و مستیست
هنگامه? دل دادن و معشوق پرستیست

شد نیمه? شعبان و جهان گشته مصفّا
میلاد گل سر سبد عالم هستیست

#سید_علی_کهنگی فروردین 1398
sayedalikahangi@

 


بد خلق زیبا

 

تو را با من سر نا سازگاریست
نگاهت رعد و برق نو بهاریست

چه دیدی از من ای بد خلق زیبا
که کارم روز و شب چشم انتظاریست

#سید_علی_کهنگی فروردین 1399
sayedalikahangi@

 


میلاد حضرت عبّاس

 

امروز زمان شادی و احساس است
آغاز حکومت شمیم یاس است

لبخند نشسته بر لب آلُ اللّه
ای اهل وفا،تولّد عبّاس است

#سید_علی_کهنگی فروردین 1399
sayedalikahangi@

 


سیمای حسین

 

ای خوشا آنکس که نوشد می ز مینای حسین
نور می بخشد به جانها،شهد صهبای حسین

طور سینا یک طرف،کرب و بلا هم یک طرف
زین تجلّی که خدا کرده،به سیمای حسین

عشق لیلی یک نفر را برد تا دشت جنون
عالمی دیوانه اند از عشق والای حسین

آسمانها را ملائک نور باران کرده اند
در چنین روزی به پاس نام زیبای حسین

همچنان از نینوا،میعادگاه عاشقان
می رسد بر گوش جان،بانگ دلارای حسین

در میان عاشقان چارده نور عظیم
هست واسع روز و شب غرق تمنّای حسین

#سید_علی_کهنگی فروردین 1399
sayedalikahangi@