سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چمن زار آرزو

 

بیا که نیمه شبی عاشقانه هو بزنیم
دم از محبت و عشق و صفای او بزنیم

لهیب غصّه شود هم عنان خاکستر
اگر که خنده? مستانه کو به کو بزنیم

میان فکر من و تو هزار دیوار است
بیا که پنجره ای رو به گفتگو بزنیم

ز کنج عافیت ای دل نمی رسم به مراد
مدد نما قدمی هم به جستجو بزنیم

بهشت گمشده را می شود به دست آورد
اگر سری به چمن زار آرزو بزنیم

نظام عالم هستی بهم نمی ریزد
لبی به باده? لعلی فرشته خو بزنیم

به یمن واسع انسان شدن درین دنیا
پلی به روی بدی های پیش رو بزنیم

#سید_علی_کهنگی اسفند 1398
sayedalikahangi@

 


خسرو عشق

 

دل در خور مهر و قد و بالای شما نیست
این آینه را تاب تماشای شما نیست

ای خسرو عشق اُسوه? ایمان و شجاعت
ذکرم همه شب غیر تمنّای شما نیست

آن باده که سرمست کند اهل صفا را
در هیچ خمی جز خم صهبای شما نیست

از عشق و حیا هیچ کسی دم نتوان زد
این وادی حقّ است و جز آوای شما نیست

در کوی وفا خیمه? افراشته ای کو؟
آنجا احدی حاضر و همتای شما نیست

ای ساقی صحرای عطش،حضرت عباس
کوثر به تماشایی دریای شما نیست

لطفی که شده شامل اندیشه? واسع
غیر از نظرِ مرحمت افزای شما نیست

#سید_علی_کهنگی اسفند1398
sayedalikahangi@

 


بازی عشق

 

شِکوِه در نو بهار جایز نیست
گریه از روزگار جایز نیست

یک قدم مانده تا به آب زنیم
رد شدن بی گدار جایز نیست

در نگاه غزالها خواندیم
عاشقی کن شکار جایز نیست

دل نداری مرو به بازی عشق
دست خالی قمار جایز نیست

تا به کی صبر و وعده? دیدار
بیش ازین انتظار جایز نیست

پیک آزادی است و صلح و صفا
بر کبوتر حصار جایز نیست

نیست واسع فقیه،امّا گفت
توبه ای باده خوار جایز نیست

#سید_علی_کهنگی بهمن1398
sayedalikahangi@

 


سایه? آفتاب

 

آبادترین خراب عشقیم
دیوانه? بیحساب عشقیم

از قصّه? ما گریز باید
غمناک ترین کتاب عشقیم

درمان نشویم ای طبیبان
ما طالب درد ناب عشقیم

ایمن ز حوادثیم زیرا
در سایه? آفتاب عشقیم

پیریم و هنوز چون جوانان
سر مست خم شراب عشقیم

طوفان کویر و چشمه،هیهات
لب تشنه پِیِ سراب عشقیم

آرام و قرار رفته از ما
دیباچه? انقلاب عشقیم

چون واسع دست شسته از جان
ما نیز در التهاب عشقیم

#سید_علی_کهنگی بهمن1398
sayedalikahangi@

 


هو

 

به نام خداوند گل آفرین
به لطف لطیفش هزار آفرین

خدایی که شعر و سرود آفرید
نواهای جانبخش رود آفرید

خداوند احسان و جود و کرم
قدیر و حکیمِ وجود و عدم

خداوند پروانه و نسترن
خداوند پرواز فکر و سخن

به نون و قلم عشق آغاز کرد
غزال غزل را سخن ساز کرد

ز عشق آنچه را که نبود آفرید
فراوان فرازو و فرود آفرید

شمیم خوش لاله زاران ز اوست
سرود خوش راز باران ز اوست

الهی بجز ذکر تو، نیست باد
اگر در سرم جز تو باشد به یاد

#سید_علی_کهنگی بهمن1398
sayedalikahangi@

 


میلاد حضرت زهرا

 

شور هستی عشق را کم داشت،زهرا خلق شد
چهره? مولای ما غم داشت،زهرا خلق شد

آفرینش در پی نور خدا بی تاب بود
چشم امّیدی به آدم داشت،زهرا خلق شد

نیست در صلب بنی آدم چنین نوری مقیم
چون پیامبر نور اعظم داشت،زهرا خلق شد

عصمت کبری برای جلوه در نوع بشر
دست بر آیات محکم داشت،زهرا خلق شد

آب را با آل طه نسبتی نزدیک هست
کوثر اندوه محرّم داشت،زهرا خلق شد

مهر مادر هست چون دریای واسع بی کران
این تمنّا خلقِ عالم داشت،زهرا خلق شد

#سید_علی_کهنگی بهمن 1398
sayedalikahangi@