صبح صادق
صبح صادق
کفر چون بیداد کرد آئین دمید
نور عرفان از طلوع دین دمید
خواستم تا عالم بالا روم
فتنه ی چشم تو از پائین دمید
در بهاران یار از هر جا گذشت
جای پایش نرگس و نسرین دمید
نی نبود آگاه از درد فراق
بر لبش نائی چنین غمگین دمید
دوستان یکدل آمد در نظر
در سما تا خوشه ی پروین دمید
صبح صادق رخ نماید بی دریغ
از دعای خلق اگر آمین دمید
لب به نفرین کی گشاید مرد عشق
از دل #واسع فقط تحسین دمید
#سید_علی_کهنگی دی1400
@sayedalikahangi