شمس غریب
ما به پا بوسی سلطان سخا آمده ایم
بی کسانیم و به رضوان رضا آمده ایم
ای رضا جان که بود نام تو ذکر فقرا
وصف تو هیچ نگنجد به بیان شعرا
آفتابا تو خود آگاه به هر احوالی
قبله ی حاجت عشّاق پریشان حالی
خاکیانیم و پی نور خدا آمده ایم
دردمندیم و به دنبال شفا آمده ایم
آستانت حرم امن گرفتاران است
آسمانت نفس شاد پس از باران است
شب قدر است کنار تو به سر آوردن
جان ناچیز به پای تو به سر،آوردن
ما و یک گوشه ی ایوان طلا، حضرت مهر
و نمازی که رود سوی خدا، حضرت مهر
گفتگویی که برآید ز دلی عاشق و مست
میرود سوی خداوند جهان دست به دست
آسمان گنبد فیروزه ای صحن شماست
صحنتان آینه ی عاطفه ی عرش خداست
پادشاهان جهان ریزه خور خوان تو اند
اهل عرفان همه در سایه ی احسان تو اند
گفت واسع که هواخواه توام،شمس غریب
کمترین ذرّه ی درگاه توام،شمس غریب
#سید_علی_کهنگی مرداد 1400
sayedalikahangi@