قول و غزل
با آنکه دل به قول و غزل خوش نموده ایم
پیوسته از مصیبت دنیا سروده ایم
آینده گان چگونه قضاوت کنندمان
از آنچه دیده ایم و ازآنچه شنوده ایم
چیزی بجز محبت و عشق و وفا نبود
فالی اگر برای عزیزی گشوده ایم
میشد نماد زاهد و صوفی و شیخ بود
ما اهل خانقاه و شبستان نبوده ایم
دریای چشم او چو غزل خیز و دلرباست
هر آنچه گفته ایم از آنجا ربوده ایم
یارب اگرچه دست به سبحه نگشته ایم
هر جا گلی شکفت به عشقت ستوده ایم
واسع شکایت از کس و ناکس نمی کند
از لوح سینه گرد کدورت زدوده ایم
#سید_علی_کهنگی خرداد1400
sayedalikagangi@