سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نای رباب

نای رباب

بیا که یاد تو هر شب به خواب سنجاق است
شمیم  موی  خوشت  با  گلاب  سنجاق است

به خانه ام منشان ای نگار سنگین دل
که پای شوق دلم با شهاب سنجاق است

نمی شود  که  جدا  کرد  از لبم نامت
چو نغمه ای که به نای رباب سنجاق است

نفس  بدون  تو  بر  من  یکیست  با مردن
چو آدمی که حیاتش به آب سنجاق است

غزل بدون تو بی رنگ و بوست می دانم
همیشه نام تو با شعر ناب سنجاق است

اگر چه پیرم و گاهی به وجد می آیم
نشاط و زنده دلی با شباب سنجاق است

چگونه پیش خداوند سر کنم بالا
گنه به دفتر من بی حساب سنجاق است

فریب  چشم  تو  گمراه  کرده #واسع را
حضور سحر تو با هر سراب سنجاق است

#سید_علی_کهنگی اسفند1402
@sayedalikahangi

 


عشق پاک

عشق پاک

عشق بی غم را که باور می کند؟
وادی مرگ است و محشر می کند

خرده بر چشمان خون بارم مگیر
دامن  خود  را  اگر  تر می کند

ساده اندیشم مخوان ای رهگذر
گر که با من ظلم دلبر می کند

عشق  پاکم  را  نمی بیند  دریغ
جور خود را صد برابر می کند

خنده بر لب هر که دارد مثل گل
روزگارش  زود  پر پر  می کند

از غم پاییز کوته عمر شد
گل بهارش را چنین سر می کند

آنکه بد گوی کسی شد،عاقبت
خاطر خود را مکدّر می کند

در قناعت کوش کین گنج گهر
مرد مسکین را توانگر می کند

بعد  مرگم  آن  مه  نامهربان
شعرهای #واسع از بر می کند

#سید_علی_کهنگی اسفند1402
@sayedalikahangi

 


ابر سرگردان

ابر سرگردان

زیر باران قدم زدن با یار
جان جانم چه لذّتی دارد
دست در دست هم به آرامی
راستی که چه شوکتی دارد

چک چک قطره های باران را
در کنار تو دوست می دارم
تو نباشی، چو ابر سرگردان
با تمام وجود می بارم

می نویسم در اوّل دفتر
روزهایت همیشه بارانی
با تو باشم همیشه و هر جا
ای که شعر مرا نمی خوانی

ای نگاهت همیشه رویایم
در نگاهم کمی تأمّل کن
دست در دست من گذار آنگه
به خلوص دلم توکّل کن

می شود در مسیر چشمانت
به من خسته دل سری بزنی؟
یا گذارت از این طرف افتاد
خانه ام را فقط دری بزنی؟

زیر این آسمان دریایی
تو تمام امید من هستی
به خداوند عاشقان سوگند
آرزویم توئی از این هستی

#سید_علی_کهنگی اسفند1402
@sayedalikahangi

 


نگاه آشنا

نگاه آشنا

هر که را دیدم به سر سودای یاری داشته
در  خیال  خویش  تاج  افتخاری داشته

هر پری روی پریشان موی  سیما،دل ربا
خانه بردوشان مست و بی قراری داشته

می زنم  پیوند  دل  را ، با نگاهی آشنا
عشق  از  آغاز  گام  استواری  داشته

بر سر خار گلستان هم بکش دستی ز مهر
چونکه با گل همنشینی و بهاری داشته

مصلحت اندیش اگر هستی میا در میکده
زاهد  از  این قبله گه پای فراری داشته

از  نفس  انداخته  ما  را  زمین و آسمان
چرخ هستی دوستان کی سازگاری داشته

دیرتر #واسع به مقصد می رساند خویش را
هر که  بر  دوشش  ز دنیا  کوله باری داشته

#سید_علی_کهنگی  بهمن 1402
@sayedalikahangi

 


ابر سرگردان

ابر سرگردان

زیر باران قدم زدن با یار
جان جانم چه لذّتی دارد
دست در دست هم به آرامی
راستی که چه شوکتی دارد

چک چک قطره های باران را
در کنار تو دوست می دارم
تو نباشی، چو ابر سرگردان
با تمام وجود می بارم

می نویسم در اوّل دفتر
روزهایت همیشه بارانی
با تو باشم همیشه و هر جا
ای که شعر مرا نمی خوانی

ای نگاهت همیشه رویایم
در نگاهم کمی تأمّل کن
دست در دست من گذار آنگه
به  خدای دلم توکّل کن

می شود در مسیر چشمانت
به من خسته دل سری بزنی؟
یا گذارت از این طرف افتاد
خانه ام را فقط دری بزنی؟

زیر این آسمان دریایی
تو تمام امید من هستی
به خداوند عاشقان سوگند
آرزویم توئی از این هستی

#سید_علی_کهنگی اسفند1402
@sayedalikahangi

 


کتاب دلتنگی

کتاب دلتنگی

روز تلخی به یاد او خواندم
قصّه ائی  از  کتاب دلتنگی
همچنان هم ادامه دارد باز
ماجرای  عذاب  دلتنگی

گاه گاهی بیا لبی بزنیم
به شرابی که می برد غم را
کار دنیا همیشه این بوده
تا  بگیرد  گلوی  آدم  را

نفسم  بند  آمده  دیگر
زیر باری که عشق باعث بود
اوف به این روزگار ناکامی
و خماری که عشق باعث بود

شرح عمرم اگر که می خواهی
نامرادیست  جست و جو هایم
بوده  کارم  تمام  این  دوران
چشم‌  پوشی  از  آرزوهایم

آشنائی  نبود  در  این  شهر
گر که  با غیر  گفتگو کردم
از شما هم نمی کنم پنهان
در دلم هر چه بود رو کردم

مهربانی  مرام  و  کیشم  بود
گر که باشد همین مرا تقصیر
گله ائی نیست بر لبم #واسع
از شکستم کسی نشد دلگیر

#سید_علی_کهنگی  دی1402
@sayedalikahangi