سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پدر خوب

پدر خوب

روزگاری که خشک سالی بود
جیب  بابا  همیشه خالی بود

گاه می شد شکستنش را دید
بس دلش ساده و سفالی بود

چهره‌ای مهربان و روشن داشت
دست هایش اگر  زغالی  بود

غصّه را زیر خنده جا می داد
این مرامش عجیب عالی بود

گاه  می شد  کشید دردش را
مثل ‌پاییز ، پرتقالی بود

اشک غم می نشست در چشمش
در سحرگاهش ار  مجالی بود

آفتابش غروب سردی داشت
قامتش همچو مه ، هلالی بود

رفت و تنها گذاشت #واسع را
در کنارش چه شور و حالی بود

#سید_علی_کهنگی آبان 1403
@sayedalikahangi