سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جلوه دلدار

 

عاشقی جلوه? دلدار تماشا می کرد
خویش را داشت درآن آینه پیدا می کرد

محو در موج طلایی نگاهش شده بود
قطره ای بود که رو جانب دریا می کرد

ذرّه ای بود که در سایه? خورشید امید
بی نوا معرکه? رقص مهیّا می کرد

بی گمان شوق وصال آتش جان می افروخت
کین چنین مست کنان ولوله برپا می کرد

نیست جز عشق شکوهی به سرا پرده? دهر
ای خوشا آنکه درین وادیه سودا می کرد

سخت باشد که چنین سهل ز جان دست کشد
این هنر را به جهان عاشق شیدا می کرد

کاش می آمد و با آن نظر واسع خود
باز هم لطف به احوال دل ما می کرد

#سید_علی_کهنگی خرداد 1399
sayedalikahangi@

 

 


بهترین خلقت

 

بزرگی ، به اندازه? آسمان
شکوهت به زیبایی کهکشان

تویی بهترین خلقت سرمدی
که داری ز پروردگارت نشان

به جسم تو از روح پاکش دمید
که گیری به عرش برینش مکان

به اخلاق و ایمان خدایی شوی
فرشته نباشد مقامش چنان

ولیکن اگر راه را کج کنی
نشانی ز آدم نداری،بدان

خوشا آنکه واسع درین روزگار
به عشق الهی شود جاودان

#سید_علی_کهنگی خرداد 1399
sayedalikahangi@

 


مدار عشق

 

بخت خوش باشد کنار دلبر دلخواه بودن
سیر آفاق است و انفس،با چو تو همراه بودن

گر که خواهی بازتاب دل شود نور الهی
در مدار عشق باید روز و شب چون ماه بودن

بندگی در بند بودن نیست،لطف کبریاییست
ای خوشا از راه و رسم بندگی آگاه بودن

حلقه در گوشم کن و در بارگاهت کن قبولم
این غلامی بهر من بهتر بُوَد از شاه بودن

در مسیر عاشقی،افتادگی شرط نخست است
آفت عشق است در بند مقام و جاه بودن

دست خالی کس نرفته واسع از کوی محبت
ای خوشا تا آخرین دم رو به این درگاه بودن

#سید_علی_کهنگی خرداد 1399
sayedalikahangi@

 


عطر بهشت

 

من ازین کوی محال است که پا پس بکشم
ای پری روی،محال است که پا پس بکشم

بنشین و بنشانم به تماشای رُخت
به جهان گوی،محال است که پاپس بکشم

ای خوش آنروز که باشد بغلت تکیه گهم
شانه و موی،محال است که پا پس بکشم

اسب ومیدان وسعادت،چه شکوهی دارد
از چنین گوی،محال است که پاپس بکشم

آسمان خنده زنان دور سرم می چرخد
عشق خوش خوی!محال است که پا پس بکشم

می رسد عطر بهشت از سر کویت به مشام
جان به این بوی،محال است که پا پس بکشم

تا که آن رحمت واسع بشود قسمت من
اوفتادم به تکاپوی،محال است که پا پس بکشم

#سید_علی_کهنگی خرداد 1399
sayedalikahangi@

 


مُلک عشق

 

عشق،از او، لطف و احسان هم ازوست
چیست این قول و غزل،آن هم ازوست

من چه دارم تا فدای او کنم
بند بند جسم ازو،جان هم ازوست

بی سر و سامان نباشد هیچ کس
مُلکْ، مُلک عشق و سامان هم ازوست

سطرْ سطر آفرینش گشته حک
روز و شب،ظاهر وَ پنهان هم ازوست

شاد از گل می شوی وقت بهار
شادتر شو،چون زمستان هم ازوست

کشتی ایمان به ساحل می رسد
موج سرکش،رعد و طوفان هم ازوست

رمز و رازی هست واسع در سکوت
گر چه قیل و قال پایان هم ازوست

#سید_علی_کهنگی اردیبهشت 1399
sayedalikahangi@

 


عشق زمینی

 

گوئیا در خویش احساس جوانی می کنی
هرچه با من بیشتر نامهربانی می کنی

کام من را تلخ می خواهی ولی با دیگران
بارها خود دیده ام شیرین زبانی می کنی

ساده دل بودم،ندانستم درین دل داده گی
پشت پرده با رقیبانم تبانی می کنی

هیج خیری نیست در عشق زمینی،نازنین
خوب می دانم،مرا آخر روانی می کنی

خرمن امّیدهایم را به آتش می کشد
گفتگوهایی که در شبها نهانی می کنی

واسع از پند و نصیحت روی گردانم ولی
شادمانم تا برایم شعر خوانی می کنی

#سید_علی_کهنگی اردیبهشت 1399
sayedalikahangi@

 


میلاد امام حسن (ع)

 

حسنت زبانزد است و نماد سخاوتی
فرزند بو ترابی و اهل کرامتی

مولا و سرور همه? اهل جنّتی
زاییده? کمالی و درس شجاعتی

#سید_علی_کهنگی اردیبهشت 1399
sayedalikahangi@

 


ماه قدر

 

خاطرم، گوشه? محراب ،تو را می طلبد
ماه قدر است،ازین باب،تو را می طلبد

کوفیان فهم ندارند،بیا و برگرد
زینبت خسته و بیتاب،تو را می طلبد

نیست گوشی که شود محرم اسرار دلت
چاه با زمزمه? آب تو را می طلبد

نخلها نیز نمک گیر کلامت شده اند
باغ در پرتو مهتاب ،تو را می طلبد

دیگر از دست نوازش خبری نیست که نیست
شوق ایتام به هر خواب،تو را می طلبد

در فراقت چه نویسم که قراری گیرم
قلمم ای غزل ناب،تو را می طلبد

همصدا با همه ذرّات جهان واسع گفت
خاطرم ، گوشه? محراب تو را می طلبد

#سید_علی_کهنگی اردیبهشت 1399
sayedalikahangi@

 


آرامش سپید

 

تا کی در انتظار ، باید غزل سرود
دلخون و بی قرار،باید غزل سرود

زندان مبهمی است،دنیای عاشقی
در کنج این حصار،باید غزل سرود

حدّی برای عشق،قائل نمی شویم
تا آخرین بهار ، باید غزل سرود

این سرنوشت ماست،در دفتر ازل
تنها برای یار ، باید غزل سرود

سربسته گفته اند،این نکته را به ما
پنهان و آشکار ، باید غزل سرود

آرامشی سپید خواهی اگر،بدان
با ساز روزگار ، باید غزل سرود

اهل هنر خوشند ،با نغمه ای و بس
واسع درین دیار،باید غزل سرود

#سید_علی_کهنگی اردیبهشت 1399
sayedalikahangi@